به عنوان نمونه به نقل چند حدیث اكتفا مىكنیم:
الف - امیر مؤمنان - علیه السلام - مىفرماید: پیامبر اسلامى فرمود: عمر جهان به پایان نمىرسد مگر آنكه مردى از نسل حسین امور امامّت مرا در دست مىگیرد و دنیا را پر از عدل مىكند همچنانكه پر از ظلم شده است. (88)
از امیر مؤمنان - علیه السلام - در «نهج البلاغه» سخنان متعددى در این زمینه نقل شده است. (89) از آن جمله مىفرماید: دنیا، همچون شتر چموشى كه از دوشیدن شیرش جلوگیرى مىكند (و به سراغ بچهاش مىرود) پس از چموشى، به ما روى مىآورد. (90) خداوند مىفرماید: «ما مىخواهیم به مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم». (91)
ب - حسین بن على - علیه السلام - مىفرمود:
اگر از عمر دنیا تنها یك روز باقى مانده باشد، خداوند آن روز را طولانى مىكند تا آنكه مردى از نسل من قیام مىكند و دنیا را پر از عدل و داد مىكند چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. از رسول خدا شنیدم چنین مىفرمود. (92)
ج - امام جواد - علیه السلام - به عبد العظیم حسنى - س - فرمود:
قائم ما همان مهدى منتظّر است كه در زمان غیبت باید در انتظارش بود و در زمان ظهور باید اطاعتش نمود. او سومین فرزند من خواهد بود. سوگند به آن خدایى كه محمد را به پیامبرى برگزید و امامت را ویژه ما خاندان قرار داد، اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خدا آن روز را طولانى مىگرداند تا مهدى ظاهر شود و زمین را از عدل و داد پر كند چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. خداوند متعال كار وى را یك شبه اصلاح مىكند، چنانكه كار موسى كلیم الله را در یك شب اصلاح فرمود: او رفت تا براى همسرش آتش بیاورد اما با منصب نبوت و رسالت برگشت.
امام جواد سپس فرمود: بهترین اعمال شیعیان ما، انتظار ظهور و قیام اوست. (93)
كتابهایى كه پیش از تولد مهدى (ع) درباره او تألیف شده است
موضوع غیبت و قیام حضرت مهدى در اسلام به قدرى قطعى و مسلّم بوده كه كتابهاى متعددى درباره آن تألیف شده و تاریخ نگارش بعضى از آنها سالها پیش از تولد حضرت بوده است. مثلاً 0حسن بن محبوب زراد» (م 224)، یكى از محدثان و مصنفان موثق شیعه، كتاب «المشیخ » را یكصد سال قبل از غیبت كبرى نوشته و اخبار مربوط به غیبت امام مهدى را در آن نقل كرده است. (94)
مرحوم طبرسى مىنویسد: محدثان شیعه در زمان امام باقر و امام صدق - علیهما السلام - اخبار غیبت را در تألیفات خویش آوردهاند. (95)
همچنین برخى از اصحاب ائمه درباره آن حضرت و قیام او كتاب نوشتهاند، مانند ابراهیم بن صالح انماطى (96) (از یاران امام باقر)، حسن بن محمد بن سماعه (97) (از اصحاب امام موسى بن جعفر - علیهما السلام -)، محمد بن حسن بن جمهور (98) (از یاران امام رضا - علیه السلام -)، على بن مهزیار (99) (از یاران امام جواد - علیه السلام -) و فضل بن شاذان نیشابورى (100) (از شاگردان امام رضا و امام جواد و امام هادى - علیهم السلام -) (101).
مهدى (ع) درمنابع اهل سنت
چنانكه قبلاً اشاره كردیم، مهدویت و اعتقاد به وجود مهدى - عجل الله عالى فرجه - و ظهور او، اختصاص به مذهب تشیع ندارد، بلكه محدثان بزرگ اهل سنت نیز احادیث مربوط به آن حضرت از از طریق گروه بسیارى از صحابه و تابعین در كتابهاى خویش نقل كردهاند، به طوریكه گذشته از كتب شیعه، كتب و آثار دیگر مذهب اسلامى (حنفى، شافعى، مالكى و حنبلى) نیز از روایات نبوى كه درباره مهدى و ظهور او رسیده، سرشار است.
بر اساس پژوهش برخى از محققان بزرگ، محدثان اهل سنت احادیث مربوط به حضرت مهدى را از 33 نفر از صحابه پیامبر اسلام در كتب خود نقل كردهاند (102)؛ تعداد 106 نفر از مشاهیر علماى بزرگ اهل سنت، اخبار ظهور امام غایب را در كتابهاى خود آوردهاند (103)؛ و 32 نفر از آنان مستقلاً درباره حضرت مهدى كتاب نوشتهاند. (104)
«مسند احمد حنبل»(متوفاى 241 هجرى) و «صحیح بخارى» (متوفاى 256 هجرى) از جمله كتب مشهور اهل سنت است كه قبل از تولد امام قائم - عجل الله تعالى فرجه - نوشته شده و احادیث مربوط به آن حضرت در آنها نقل شده است. (105)
از جمله احادیثى كه «احمد حنبل» نقل كرده این حدیث است: پیامبر اسلام (ص) فرمود: «اگر از عمر جهان جز یك روز باقى نماند، خداوند حتماً در آن روز شخصى از ما - خاندان - را بر مىانگیزدو او جهان را پر از عدل و داد مىكند همچنانكه پر از ظلم شده باشد. (106)
احادیث نبوى پیرامون حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - و صفات و علائم ایشان در كتابها و منابع قدیم اهل سنت به قدرى زیاد است كه دانشمندان علم حدیث و حافظان بزرگ سنّى، احادیث مربوطبه مهدى را «متواتر» دانستهاند. (107)
بر اساس یك بررسى اجمالى، تعداد 17 نفر از دانشمندان بزرگ اهل سنت، به «متواتر» بودن احادیث مهدى در كتابهاى خود، تصریح كردهاند (108). علامه «شوكانى» در خصوص اثبات تواتر این روایات، كتابى به نام «التوضیح فى تواتر ما جأ فى المنتظر والدّجال و المسبح» تألیف كرده است. (109)
بى مناسبت نیست در اینجا، به عنوان نمونه، سخنان چند تن از مشاهیر علماى سنّى را در این زمینه از نظر خوانندگان محترم بگذارانیم:
1 - «شوكانى» در كتاب یاد شده، پس از نقل احادیث مربوط به حضرت مهدى مىگوید: همه احادیثى كه آوردیم، به حدّ تواتر مىرسد، چنانكه بر مطلّعان پوشیده نیست. بنابر این با توجه به همه احادیثى كه نقل كردیم، مسلّم شد كه احادیث منقول درباره مهدى منتظر، متواتر است... آنچه گفته شد براى كسانیكه ذرهاى ایمان و اندكى انصاف دارند، كافى به نظر مىرسد!(110)
2 - حافظ (111) ابو عبد الله گنجى شافعى (متوفاى 658 ه'. ق) در كتاب «البیان فى أخبار صاحب الزمان» (باب 11) مىگوید:
«احدیث پیامبر اكرم (ص) درباره مهدى، به دلیل راویان بسیارى كه دارد، به حدّ تواتر رسیده است». (112)
3 - حافظ مشهور «ابن حجر عسقلانى شافعى» (متوفاى 852 ه'. ق) در كتاب «فتح البارى99 كه در شرح «صحیح بخارى» نوشته است، مىگوید:
«احادیث متواترى وجود دارد حاكى از اینكه: مهدى، از این امّت است و عیسى - علیه السلام - از آسمان فرود آمده و پشت سر وى نماز خواهد گزارد». (113)
4 - «مؤمن شبلنجى» مىنویسد:
«اخبار متواترى از پیامبر رسیده كه نشان مىدهد مهدى از خاندان اوست و او زمین را پر از عدل و داد مىكند» (114).
5 - «شیخ محمد صبّان» مىنویسد:
«اخبار متواترى از پیامبر نقل شده مبنى بر اینكه مهدى (سرانجام) قیام مىكند و اینكه او از خاندان پیامبر است و زمین را پر از عدل و داد خواهد كرد...» (115).
6 - شیخ منصور على ناصف، از علماى بزرگ و معاصر «الأزهر» و مؤلف كتاب «التاج الجامع للأُصول» (116)، مىنویسد:
در میان دانشمندان گذشته و امروز مشهور است كه در آخر الزمان به حتم و یقیم مردى از اهل بیت پیامبر كه نام او مهدى است، ظهور خواهد كرد. او بر همه كشورهاى اسلامى تسلّط خواهد یافت. مسلمانان، همه پیرو او خواهند شد، او در میان آنان به عدالت رفتار مىكند، و دین را قوّ مىبخشد. آنگاه دجّال پیدا مىشود. عیساى مسیح از آسمان فرود مىآید و دجّال را مىكشد، یا با مهدى در كشتن دجّال همكارى مىكند.
سخنان و احادیث پیامبر را درباره مهدى، جماعتى از نیكان اصحاب پیامبر روایت كردهاند. محدّثان بزرگى مانند: ابو داود، ترمذى، ابن ماجه، طبرانى، ابو یعلى، بزّاز، امام احمد حنبل و حاكم نیشابورى آن احادیث را در كتابهاى خود نقل كردهاند. (117)
ابن ابى الحدید یكى از متتبعترین علماى اهل سنت، در این زمنیه مىنویسد:
«تمامى فرق اسلامى، اتفاق نظر دارند كه عمر دنیا و تكلیف (بشر به اجرا احكام الهى)، پایان نمىپذیرد مگر پس از ظهور مهدى» (118).
بیانیه رابطة العالم الاسلامى
این بخش را با نقل بیانیه رسمى «رابطة العالم الاسلامى»»، كه از بزرگترین مراكز و هابیت بوده و مقرّ ان در مكه است، به عنوان یك سند زنده بر اعتقاد عموم مسلمانان به موضوع مهدویت به پایام مىبریم. یكى از جهات اهمیت این بیانیه این است كه نشان مىدهد: تندروترین گروهها در ضدیت با شیعه - یعنى وهابیان - نیز این موضوع را پذیرفتهاند، نه تنها پذیرفتهاند بلكه به طور جدّى از آن دفاع مىكنند و آن را از عقاید قطعى و مسلّم اسلامى مىشمارند و انى، به خاطر كثرت دلائل و اسناد این موضوع است. به علاوه این مركز، به عنوان یك مركز جهانى و روابط بین ملل اسلامى فعالیت مىكند.
در هر صورت در سال 1976 م شخصى به نام «ابو محمد» از كشور «كنیا» سؤالى درباره ظهور مهدى منتظر از «رابطة العالم الاسلامى»» كرده است. دبیر كل این مركز در پاسخى كه براى او فرستاده، ضمن یاد آورى این نكته كه «ابن تیمیه» (مؤسس مذهب و هابیت) نیز احادیث مربوط به مهدى را پذیرفته، متن رساله كوتاهى را كه پنج تن از علماى معروف كنونى حجاز در این زمینه تهیه كردهاند، براى او ارسال داشته است. در این رسال پس از ذكر نام حضرت مهدى و محل ظهور او یعنى مكّه چنین آمده است:
به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار كفر و ستم، خداوند به وسیله او (مهدى) جهان را پر از عدل و داد مىكند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است.
او آخرین خلفاى راشدین دوازده گانه است كه پیامبر در كتب صحاح از آنها خبر داده است. احادیث مربوط به مهدى را بسیارى از صحابه پیامبر نقل كردهاند. از آن جمله:
عثمان بن عفان، على بن أبى طالب، طلحة بن عبید الله، عبد الرحمان بن عوف، عبدالله بن عباس، عمار بن یاسر، عبد الله بن مسعود، ابو سعید خُدرى، ثوبان، قرة بن ایاس مزنى، عبدالله بن حارث، ابو هریره، حذیفة بن یمان، جابر بن عبد الله، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبد الله بن عمر، انس بن مالك، عمران بن حصین وام سلمه. سپس اضافه مىكند:
هم احادیث یاد شده در بالا كه از پیامبر نقل شده و هم گواهى صحابه كه در اینا در حكم حدیث است، در بسیارى از كتب معروف اسلامى و متون اصلى حدیث پیامبر (ص) اعم از سنن و معاجم و مسانید آمده است. از جمله:
سنن: .بى داود، ترمذى، ابن ماجه، ابن عمر الدانى ؛ مسانید: احمد، أبى یعلى، بزّاز؛ صحیح حاكم؛ معاجم: طبرانى و رویانى و دار قُطنى و ابو نُعَیم د كتاب «اخبار المهدى» و خطیب بغدادى در «تاریخ بغداد» و ابن عساكر در «تاریخ دمشق» و غیر اینها.
بعد اضافه مىكند:
بعضى از دانشمندان اسلامى كتبخاصى در این زمینه تألیف كردهاند. از جمله:
ابو نعمى: كتاب «اخبار المهدى»»، ابن حجر هیتمى: «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظَر»، شوكانى: «التوضیح فى تواتر ماجأ فى المنتظر و الدجّال و المسیح»، ادریس عراقى مغربى: «المهدى»»، ابو العباس بن عبد المؤمن مغربى: «الوهم المكنون فى الردّ على ابن خلدون».
آخرین كسى كه در این زمینه بحث مشروحى نگاشته رئیس دانشگاه اسلامى مدینه است كه در چندین شماره مجله دانشگاه مزبور بحث كرده است. (119)
عدّهاى از بزرگان و دانشمندان اسلام، از قدیم و جدید، در نوشتههاى خود تصریح كردهاند كه احادیث رسیده در زمینه مهدى در حدّ «تواتر» است (و به هیچ وجه قابل انكار نیست). از جمله:
سخاوى در كتاب «فتح المغیث»، محمد بن احمد سفاوینى در كتاب «شرح العقیدة»، ابو الحسن ابرى در «مناقب الشافعى»»، ابن تیمیه در فتاوایش، سیوطى در «الحاوى»، ادریس عراقى مغربى در كتابى كه پیرامون «مهدى» تألیف كرده، شوكانى در كتاب «التوضیح فى تواتر ما جأ فى المنتظَر...»، محمد بن جعفر كتانیدر كتاب «نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر» و ابو العباس بن عبد المومن در كتاب «الوهم المكنون...».
در پایان بیانیه مىنویسد:
تنها ابن خلدون است كه خواسته احادیث مربوط به مهدى را با حدیث بى اساس و مجعولى به این مضمون كه «مهدى جز عیسى نیست» مورد ایراد قرار دهد. ولى پیشوایان و دانشمندان بزرگ اسلام، گفتار او را رد كردهاند، بخصوص «ابن عبد المؤمن» كه در ردّ گفتار او كتاب ویژهاى نوشته است كه از سى سال قبل در شرق و غرب انتشار یافته است.
حافظان احادیث و محدثان نیز تصریح كردهاند كه احادیث مهدى مشتمل بر احادیث «صحیح» و «حسن» است و مجموع آن قطعاً «متواتر» و صحیح مىباشد.
بنابر این، اعتقاد به ظهور مهدى (بر هر مسلمانى) واجب بوده و جز عقاید اهل سنت و جماعت است و جز افراد نادان و بى خبر یا بدعتگذار، آن را انكار نمىكنند.
مدیر اداره مجمع فقهى اسلامى: محمد منتصر كنانى
اینها ترجمه قسمتهاى حساس این رساله است كه از نظر خوانندگان محترم گذشت. (120)
پدر مهدى كیست؟
در اینجا تذكر این موضوع لازنم است كه در بعضى از منابع اهل سنت، پدر حضرت مهدى «عبد الله» معرفى شده است. (121) در حالى كه در منابع شیعه و سنّى اخبار فراوانى وجود دارد كه مىرساند نام پدر آن حضرت «حسن» - علیه السلام - است. سر چشمه این اختلاف آن است كه در بعضى از روایات اهل سنّت پیرامون ویژگیهاى آن حضرت، این جمله از پیامبر اسلام نقل شده است: «... یواطئ اسمه اسمى و اسم أبیه اسم أبى....». (122) یعنى، اسم او (مهدى) اسم من، و اسم پدرش، اسم پدر من است.
قرائنى در دست است كه نشان مىدهد جمله اخیر یعنى «اسم پدرش اسم پدر من است» عمداً یا اشتباهاً از طرف راوى به كلام پیامبر افزوده شده است و در گفتار آن حضرت فقط جمله: «اسم او اسم من است» وجود داشته است. حافظ گنجى شافعى در این باره مىگوید:
«ترمذى» (123) این حدیث را نقل كدره ولى جمله اخیر در آن نیست. (124) نیز «احمد بن حنبل»، كه داراى قدرت ضبط و دقت بوده این حدیث را در چند جا از «مسند» خود نقل كرده ولى جمله اخیر در آنها نیست. (125)
«گنجى» اضافه مىكند: در اكثر روایاتى كه حافظان حدیث و محدثان مورد وثوق اهل سنت در این باره نقل كردهاند، جمله اخیر نیست. فقط در حدیثى كه شخصى به نام «زائدة» از «عاصم» نقل كرده، این جمله به چشم مىخورد. و چون «زائده» چیزهایى از خود به حدیث اضافه مىكرده است، نقل او اعتبارى ندارد.
گواه این معنا، این است كه راوى این حدیث، شخصى به نام «عاصم» است و حافظ ابو نعیم در كتاب «مناقب المهدى»»، سى و یك نفر از راویان این حدیث را نام برده كه همگى آن را از «عاصم» شنیدهاند، و در هیچ كدام جمله اخیر نیست. و فقط در نقل «زائده» این جمله به چشم مىخورد كه طبعاً در مقابل آن همه روایات، فاقد اعتبار است. (126)
ابن خلدون (127) و احادیث مهدى
چنانكه ملاحظه شد، اكثریت قریب به اتفاق دانشمندان اهل سنّت، احادیث مربوط به حضرت مهدى را صحیح و مورد قبول مىدانند. اما تنى چند، آنها را رد نموده یا مورد تشكیك قرار دادهاند كه از آن جمله «ابن خلدون» است. وى مىگوید:
در میان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست كه در آخر الزمان حتماً مردى از خاندان پیامبر ظهور مىكند و دین را تأیید و عدل و داد را آشكار مىسازد، مسلمانان از او پیروى مىكنند، وى بر تمام كشورهاى اسلامى تسلّط پیدا مىكند، این شخص مهدى نامیده مىوشد و ظهور دجال و حوادث بعدى كه از مقدمات مسلّم قیامت است، به دنبال قیام او خواهد بود، عیسى فرود مىآید و دجّال را مىكشد یا در قتل دجّال او را یارى م كند و عیسى پشت سر او نماز مىخواند...
گروهى از پیشوایان حدیث، مانند: ترمذى، ابو داود، بزّاز، ابن ماجه، حاكم، طبرانى، ابو یعلى احادیث مربوط به مهدى را در كتابهاى خود به نقل از گروهى از صحابه مانند: على، ابن عباس، عبد الله بن عمر، طلحه، عبد الله بن مسعود، ابو هریره، أنس، ابو سعید خُدرى، أُمّ حبیبه، أُمّ سلمه، ثوبان، قرّة بن اًیاس، على هلالى، عبد الله بن حارث، آوردهاند.
ولى چه بسا منكران این احادیث، در سند آنها مناقشه كنند در میان دانشمندان اهل حدیث معروف است كه «جَرح» بر «تعدیل» (128) مقدّم است. بنابراین اگر ما، در بعضى از راویان این احادیث نقطه ظعفى از قبیل: غفلت، كم حافظگى، ضعف یا انحراف عقیده یافتیم، اصل حدیث از درجه اعتبار ساقط مىشود... (129)
وى آنگاه به نقل تعدادى از این احادیث و بررسى وضع راویان آنها پرداخته و برخى از آنها را غیر موثق اعلام نموده و اضافه مىكند:
این است مجموع احادیثى كه پیشوایان حدیث درباره مهدى و قیام او در آخر الزمان نقل كردهاند و چنانكه ملاحظه كردید، همه آنها جز مقدار بسیار كمى مخدوش است. (130)
این بود خلاصه و فشرده نظریه ابن خلدون درباره احادیث مربوط به مهدى منتظر - عجل الله تعالى فرجه -.
دانشمندان صاحبنظر و متخصصان علم حدیث اعم از شیعه وسنى، سخنان وى را با دلائل روشن رد كرده و آن را بى پایه دانستهاند. (131) ولى ما، در اینجا به عنوان نمونه خلاصه سخنان «شیخ عبد المحسن عباد»، استاد و رئیس دانشگاه مدینه را نقل مىكنیم:
وى در كنفرانسى زیر عنوان «عقیدة أهل السنّة والأثر فى المهدى المنتظَر»، در ردّ نظریه ابن خلدون چنین مىگوید:
الف - اگر ابراز شك و تردید در مورد احادیث مهدى از طرف شخصى حدیث شناس بود، یك لغزش به شمار مىرفت،
چه رسد به مورّخانى كه اهل تخصّص در علم حدیث نیستند. چه خوب گفته است «شیخ احمد شاكر»:
ابن خلدون چیزى را دنبال كرده است كه به آن آگاهى ندارد و وارد میدانى شده است كه مرد آن نیست. او در فصلى كه در مقدمه خود به مهدى اختصاص داده، پریشان گویى عجیبى كرده و مرتكب اشتباهات روشنى شده است. اصولاً او متوجه نشده است كه مقصود محدثان از این جمله كه: «جرح بر تعدیل مقدّم است» چیست؟!
ب - وى در آغاز فضل مربوط به مهدى اعتراف كرده است كه:
در میان مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست كه در آخر الزمان حتماً مردى از خاندان پیامبر ظهور مىكند
با اعتراف به اینكه موضوع قیام مهدى در میان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار امرى مشهور و مورد قبول بوده و هست، آیا صحیح نبود كه او نیز این عقیده مشهور را مثل دیگران نپذیرد؟ ایا نظریه وى، با وجود اعتراف به اینكه همه مسلمانان برخلاف او عقیده دارند، نوعى كجروى و تكرروى نیست؟ آیا همه مسلمانان اشتباه كردهاند و فقط ابن خلدون درست فهیمده است؟!
اصولاً این موضوع یك اجتهادى نیست، بلكه یك موضوع نقلى و غیبى است و جایز نیست كسى آن را با هیچ دلیلى جز با كتاب خدا و سنت پیامبر(ص)اثبات كند و دلیل مزبور در اینجا نظریه مسلمانان را اثبات مىكند و آنان در این موضوع نقلى داراى تخصص هستند.
ج - ابن خلدون پیش از نقد و بررسى این احادیث مىگوید: «اینك ما در اینجا احادیثى را كه در این باره نقل شده، ذكر مىكنیم». (132) و پس از نقل احادیث مىگوید: «این است مجموع احادیثى كه پیشوایان حدیث درباره مهدى و قیام او در آخر الزمان نقل كردهاند». و در جاى دیگر مىگوید: «آنچه محدثان از روایات مهدى نقل كردهاند، ما همه را به قدر توان در اینجا آوردیم». (133)
در حالى كه وى بسیارى از احادیث مهدى را ناگفته گذاشت است، چنانكه این معنا با مراجعه به كتاب «العرف الوردى فى أخبار المهدى»» تألیف «سیوطى» روشن مىگردد. همچنین او از حدیثى كه با سند معتبر در كتاب «المناز المنیف» تألیف «ابن قیم» نقل شده، غفلت كرده است.
د - ابن خلدون تعدادى از این احادیث را نقل و به خاطر بعضى از راویان آنها در سند آنها اشكال مىكند، در حالى كه راویان یاد شده، كسانى هستند كه «بخارى» و «مسلم» یا حداقل یكى از آنها در صحیح خود از آنها نقل حدیث كردهاند و دانشمندان در سند آنها ایرادى نكردهاند.
ه'- ابن خلدون اعتراف مىكند كه تعداد كمى از احادیث مربوط به مهدى جاى هیچ نقد و ایرادى از نظر سند ندارد.
بنابراین باید بگوییم: آن تعداد كم كه به گفته وى مورد قبول است، براى اثبات مطلب كافى است و بقیه احادیث نیز مؤید آن تعداد خواهد بود. (134)
انتظار مهدى و مدعیان مهدویت
نگاهى به تاریخ اسلام نشان مىدهد كه در طول زمان، افرادى جاه طلب و سودجو ادعاى مهدویت كردهاند، یا گروهى از مردم عوام افرادى را مهدى مىپنداشتهاند. این امر نشان مىدهد كه موضوع مهدویت و اعتقاد به ظهور یك منجى غیبى، در میان مسلمانان امرى مسلّم و مورد قبول بوده است، و چون نام یا برخى از نشانههاى آن حضرت با مشخصات برخى از مدعیان یاد شده تطبیق مىكرده، آنان از این موضوع سؤ استفاده كرده و خود را مهدى قلمداد نمودهاند. یا چه بسا خود آنان ادعایى نداشتهاند لكن برخى از عوام الناس از روى نادانى یا شدّت ستم و بیدادگرى حكومتها یا عجلهاى كه در ظهور مهدى داشتهاند، یا به علل دیگر، بدون آنكه در مجموع نشانههاى حضرت دقت كنند، به اشتباه، آنان را مهدى موعود تصور كردهاند.
به عنوان مثال: گروهى از مسلمانان «محمد بن حنفیه» را چون همنام و همكنیه پیامبر اسلام بوده، مهدى پنداشته و بر این باور بودهاند كه او نمرده است و غایب است و بعداً ظاهر مىشود و بر دنیا مسلّط مىگردد. (135)
گروهى از فرقه اسماعیلیه معتقد بودند كه اسماعیل فرزند امام صادق - علیه السلام - نمرده، بلكه مرگ او از روى مصلحت اعلام شده است و او نمىمیرد و همان «قائم» موعود است و قیام مىكند و بر دنیا مسلّط مىشود. (136)
«محمد» مشهور به «نفس زكیه» پسر عبد الله بن حسن» در زمان منصور دوانیقى عباسى قیام كرد و به مناسبت نامش، پدرش ادعا كرد كه همان مهدى موعود است و با تكیه روى این موضوع، طرفدارانى براى او فراهم آورد. (137)
در جریان قیام نفس زكیه، «محمد بن عجلان» كه از فقیهان و عابدان مدینه بود، به كمك وى برخاست. وقتى كه محمد شكست خورد و كشته شد، «جعفر بن سلیمان» - حاكم مدینه - ابن عجلان را احضار كرد و به وى گفت: چرا با آن دروغگو خروج كردى؟ و آنگاه دستور داد دستش را قطع كنند.
فقیهان و اشراف مدینه كه حضور داشتند از جعفر بن سلیمان، براى ابن عجلان درخواست عفو كردند و گفتند: امیر! محمد بن عجلان فقیه و عابد مدینه است و موضوع براى او مشتبه شده و خیال كرده است كه محمد بن عبد الله، همان مهدى موعود است كه در روایات آمده است. (138)
عین این گرفتارى براى «عبد الله بن جعفر» نیز كه از دانشمندان و محدثان بزرگ مدینه بود، پیش آمد و او هم در پاسخِ بازخواست حاكم مدینه، گفت:
من به این علّت با محمد بن عبد الله همكارى كردم كه یقین داشتم او همان مهدى موعود است كه در روایات ما یاد شده است. تا او زنده بود هیچ شكى در این موضوع نداشتم و هنگامى كه كشته شد فهمیدم كه اومهدى نیست، و بعد از این دیگر فریب كسى را نخواهم خورد. (139)
منصور نیز، كه نامش «عبد الله» و نام پرس «محمد» بود، بر پسر خویش لقب مهدى گذارده و ادعا مىكرد كه مهدى موعود فرزند من است، نه نفس زكیه! (140)
همچنین مىبینیم كه برخى از فرقهها، به مهدویت بعضى از امامان پیشین اعتقاد داشتهاند، مثلاً «ناووسیه» حضرت صادق - علیه السلام - را مهدى و امام و زنده و غایب مىپنداشتند. (141) «واقفیه» همین اعتقاد را درباره امام موسى بن جعفر - علیه السلام - داشتند. (142) و بر این باور بودند كه آن حضرت نمىمیرد تا بر شرق و غرب جهان مسلّط مهدى است. (143) و بالأخره گروهى نیز پس از رحلت امام حسن عسكرى - علیه السلام - فوت آن حضرت را انكار كردند و گفتند: او زنده و غایب است و همان امام «قائم» مىباشد. (144)
اینها نمونه هایى است كه نشان مىدهد موضوع مهدویت در زمان پیامبر اسلام(ص)و بعد از، موضوع مسلّمى بوده است و امت اسلام همواره در انتظار شخصى بودهاند كه قیام كند و با ظلم و ستم بستیزد و پرچم حاكمیت عدل و داد را در جهان به اهتزاز در آورد.
بدیهى است كه سؤ استفاده برخى بازیگران از موضوع مهدویت در بعضى از ادوار، هرگز نمىتواند مجوّزى براى انكار اصل مسئله مهدویت باشد، زیرا در طول تاریخ، حقایق بسیارى از سوى عناصر بازیگر و فرصت طلب مورد سؤ استفاده قرار گرفته است. مدعیان الوهیت، یا نبوت و سایرمقامات معنوى، در دنیا كم نبودهاند ادیان ساختگى نیز در نیا كم نبوده است. ولى انیها هزگز دلیل این نمىشود كه كسى منكر اصل وجود خدا و نبوت انبیأ گردد.
علم و دانش و صنعت نیز در زمان ما مورد سؤ استفاده واقع شده و در راههاى ضد بشرى به كار مىرود، ولى آیا این باعث مىشود كه ما اصل علم و صنعت را نفى كنیم؟!
سیماى حكومت مهدى در آینه قرآن
قرآن كریم در زمینه ظهور و قیام حضرت مهدى - مانند بسیارى از زمینههاى دیگر - بدون انیكه وارد جزئیات شود، به صورت كلى و اصولى بحث كرده است؛ یعین از تشكیل حكومت عدل جهانى، و پیروزى كامل و نهائى صالحان در روى زمین سخن گفته است. این گونه آیات را مفسران اسلامى، به استناد مدارك حدیثى و تفسیرى، مربوط به حضرت مهدى و ظهور و قیام او دانستهاند. ما از مجموع آیات قرآنى كه دانشمندان آنها را ناظر به این موضوع دانستهاند (145). و صراحت بیشترى دراند، جهت رعایت اختصار، سه ایه را مورد بررسى قرار مىدهیم:
1 - وَلقَد كتبنا فِى الزّبُورِ مِن بَعدِ الذّكرِ أنّ الأرضَ یرِثُها عِبادِىََ الصّالِحُونَ (146) «ما، در (كتاب) زبور پس از تورات نوشتهایم كه سرانجام، زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد».
در توضیح معناى این آیه یاد آورى مىكنیم كه: «ذكر» در اصل به معناى هر چیزى است كه مایه تذكر و یاد آورى باشد ولى در آیه یاد شده به كتاب آسمانى حضرت موسى - علیه السلام - یعنى «تورات» تفسیر گردیده است به قرینه اینكه قبل از زبور معرفى شده است.
طبق تفسیر دیگرى، «ذكر» اشاره به قرآن مجید است زیرا كه در خود آیات قران این عنوان به قرآن گفته شده است: اّن هُوَ اّلاّ ذِكرٌ لِلعالَمین (تكویر / 27) بنابراین، كلمه «من بعد» به معناى «علاوه بر» بوده و معناى آیه چنین خواهد بود: ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشتهایم كه سرانجام، زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد(147).
مرحوم شیخ مفید در آغاز فصل مربوط به حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه -، به این آیه و آیه بعدى كه نقل مىكنیم، استناد كرده است. (148)
در تفسیر این آیه از امام باقر - علیه السلام - نقل شده است كه فرمود: این بندگان صالح، همان یاران مهدى در آخر الزمانند (149).
مفسر برجسته قرآن، مرحوم «طبرسى» در تفسیر آیه مزبور پس از نقل حدیث یاد شده مىگوید:
حدیثى كه شیعه و سنى از پیامبر اسلام(ص)نقل كردهاند، بر این موضوع دلالت دارد: «اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مىگرداند تا مردى صالح از خاندان مرا بر انگیزد و او جهان را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد». (150)
اشاره قرآن به پیشگویى حكومت بندگان شایسته خداوند در روى زمین در كتاب تورات و زبور، نشان مىدهد كه این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است كه در كتب آسمانى پیامبران پیشین یكى پس از دیگرى مطرح مىشده است.
جالب توجه این است كه عین این موضوع در كتاب «مزامیر داود» كه امروز جز كتب عهد قدیم (تورات) است و مجموعهاى از مناجاتها و نیایشها و اندرزهاى داود پیامبر - علیه السلام - است، به تعبیرهاى گوناگون به چشم مىخورد.از جمله در مزمور 37 مىخوانیم:
«... شریران منقطع میشوند، اما متوكلانِ به خداوند وارث زمین خواهند شد، و حال اندك است كه شریر نیست مىشود كه هر چند مكانش را استفسار نمایى ناپیدا خواهد بود اما متواضعان وارث زمین شده از كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد».
همچنین در همان مزمور چنین مىخوانیم:
«... متبركان (خداوند) وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد». (151)
2 - وَنُریدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذینَ استُضعِفُوا فِى الأرضِ ...(152) «وارد كردهایم كه بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان (زمین) قرار دهیم».
چنانكه در بخش «مهدى در منابع شیعه» نقل كردیم، امیر مؤمنان - علیه السلام - پس از پیشگویى بازگشت و گرایش (مردم) جهان به سوى خاندان وحى، این آیه را تلاوت فرمود. (153)
«محمد بن جعفر»، یكى از علویان، در زمان مأمون بر ضد خلافت عباسى قیام كرد. او مىگوید: روزى شرح گرفتاریها و فشارهایى را كه با آنها روبرو هستیم، براى مالك بن انس نقل كردم. او گفت: صبر كن تا تأویل آیه: وَنُریدُ أن نَمُنّ عَلَى الّذین... آشكار گردد. (154)
3 - وَعَدَ اللهُ الّذینَ آمَنُوا مِنكُم وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیستَخلِفَنّهُم فِى الأرضِ كَمَا استَخلَفَ الّذین مِن قَبلِهِم وَلَیمَكّنَنّ لَهُم دینَهُمُ الّذِى ارتَضى لَهُم وَلیبَدِلَنّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً یعبُدُونَنى لایشرِكُونَ بِى شَیئاً... (155).
«خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و اعمال صالح انام دادهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را خلیفه روى زمین خواهد كرد، همان گونه كه پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید؛ و دین و آیینى را كه خود براى آنان پسندیده استقرار خواهد بخشید و بیم و ترس آنان را به ایمنى و آرامش مبدّل خواهد ساخت (آنچنانكه) مرا مىپرستند و چیزى را براى من شریك قرار نمىدهند...».
مرحوم «طبرسى» در تفسیر این آیه مىگوید:
از خاندان پیامبر روایت شده است كه این آیه درباره آل محمد (ص) نازل شده است. «عیاشى» از حضرت على بن الحسین - علیه السلام - روایت كرده است كه این آیه را خواند و فرمود: به خدا سوگند آنان شیعیان ما خاندان پیامبر هستند. خداوند این كار را در حق آنان به دست مردى از ما به انجا مىرساند و او مهدى این امت است. او همان كسى است كه پیامبر(ص)درباره او فرمود:
«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مىگرداند تا مردى از خاندان من حاكم جهان گردد. اسم او اسم من (محمد) است، او زمین را از عدل و داد پر مىسازد همان گونهكه از ظلم و جور پر شده باشد».
«طبرسى» مىافزاید: این معنا در تفسیر آیه مزبور از امام باقر - علیه السلام - و امام صادق - علیه السلام - نیز روایت شده است. (156)
فواید وجود امام در دوران غیبت
اینك كه بحث ما پیرامون حضرت مهدى به اینجا رسید، مناسب است كه به یكى از شایعترین پرسشها پیرامون آن حضرت پاسخ گوییم، و آن این است كه: فایده وجود امام در عصر غیبت چیست؟ به تعبیر دیگر: زندگى امام در دوران غیبت یك زندگى خصوصى است نه یك زندگى اجتماعى در نقش یك پیشوا. بنابرانى وجود مقدس او چه اثر عمومى براى مردم مىتواند داشته باشد و مردم چه نوع بهرهاى مىتوانند از او ببرند؟
البته باید توجه داشته باشیم كه غایب بودن امام هرگز به این معنا نیست كه وجود آن حضرت به یك روح نامرئى یا امواج ناپیدا و رؤیایى و امثال اینها تبدیل شده است! بلكه وى یك زندگى طبیعى عینى و خارجى دادر، منتها با عمرى طولانى. آن حضرت در میان مردم و در دل جامعهها رفت و آمد دارد و در نقاط مختلف زندگى مىكند ولى به صورت ناشناس. و فرق بسیار است بین «نامرئى» و «ناشناس». (157) امام صادق - علیه السلام - مىفرمود: مردم امام خود را گم مىكنند. او در موسم حج حاضر مىشود و مردم را مىبیند ولى آنان او را نمىبینند. (158)
خورشید پنهان
در پاسخ سؤال یاد شده یاد آورى كنیم كه این سؤال تازگى نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلكه از روایات اسلامى بر مىآید كه حتى پیش از تولد حضرت مهدى - علیه السلام - نیز این سؤال مطرح بوده و هنگامى كه پیامبر اسلامى و ائمه پیشین - علیهم السلام - از مهدى و غیبت طولانى آن حضرت سخن به میان مىآوردند، با چنین سؤالى روبرو مىشدند و به آن پاسخ مىگفتند. به عنوان نمونه:
1 - پیامبر اسلام در پاسخ این پرسش كه آیا شیعه در زمان غیبت، از وجود قائم فایدهاى مىبرد؟ فرمود: بلى، سوگند به پروردگارى كه مرا به پیامبرى بر انگیخت، در دوران غیبتش از او نفع مىبرند و از نو ولایتش بهره مىگیرند، همان گونه كه از خورشید به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده مىكنند. (159)
2 - امام صادق - علیه السلام - فرمود: از روزى كه خداوند حضرت آدم را آفریده تا روز رستاخیز، زمین هیچگاه خالى از حجت نبوده و نخواهد بود، یا حجت ظاهر و آشكار و یا غایب و پنهان، و اگر حجت خدا نباشد، خدا ستایش نمىشود.
راوى پرسید: مردم چگونه از امام غایب و پنهان استفاده مىكنند؟ حضرت فرمود: آنچنانكه از خورشید پشت ابر استفاده مىكنند. (160)
3 - خود حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - نیز روى این معنا تكیه كرده است. در توقیعى كه آن حضرت در پاسخ به سؤالات «اسحاق بن یعقوب» صادر فرمود و توسط محمد بن عثمان تحویل اسحاق گردید، چنین نوشت: اما چگونگى استفاده مردم از من همچون استفاده آنهاست از خورشید، هنگامى كه در پشت ابرها پنهان مىشود. (161)
در توضیح این تشبیه باید یاد آورى كنیم كه: خورشید داراى دو نوع نور افشانى است:
1 - نور افشانى آشكار و مستقیم،
2 - نور افشانى غیر مستقیم.
در نور افشانى آشكار، اشغه خورشید بخوبى دیده مىشود ولى در تابش غیر مستقیم، ابرها همانند یك شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته و پخش مىكند. اما آثار حیات بخش خورشید در رشد و نمو موجودات و...، مخصوص زمانى نیست كه نور آن مستقیماً بر پهنه حیات و طبیعت مىتابد، بلكه بسیارى از این آثار - مانند: تولید گرما، رویش و رشد گیاهان، تولید انرژى لازم براى حركت و حیات، به بار نشستن درختان، خندیدن شكوفهها و شكفتن گلها - در زمان تابش نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد. اشعه معنوى وجود امام، هنگامى هم كه در پشت ابرهاى غیبت پنهان است، داراى آثار گوناگونى است كه با وجود متوقف شدن كلاس تعلیم و تربیت و رهبرى مستقیم، فلسفه وجودى او را آشكار مىسازد. اینك برخى از این آثار را به اختصار مورد بررسى قرار مىدهیم.
1 - جان جهان
طبق احادیث فراوانى كه در موضوع امامت وارد شده، و بر اساس دلائلى است كه دانشمندان ارائه كردهاند، در بینش اسلامى، امام، جان جهان است و جهان به وجود او بستگى دارد. امام قلب عالم وجود، هسته مركزى جهان هستى و «واسطه فیض» بین عالم و آفریدگار عالم است و از این جهت حضور و غیبت او تفاوتى ندارد. و اگر او - ولو به صورت ناشناس - در جهان نباشد، جهان هستى در هم فرو مىریزد. چنانكه امام صادق - علیه السلام - فرمود: اگر زمین بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مىبرد. (162).
امام چهارم فرمود: در پرتو وجودئ ماست كه خداوند آسمان را از فرو پاشى - جز به اذان او - نگه مىدارد. در پرتو وجو ماست كه خداوند زمین را از لرزش و سلب آرامش ساكنانش، نگه مىدارد. به واسطه ماست كه خداوند باران نازل مىكند و رحمت خود را مىگستراند و بركات و نعمتهاى زمین را بیرون مىآورد. و اگر آن كس از ما كه در زمین است نبود، زمین اهل خود را فرو مىبرد. (163)
2 - پاسدارى از آیین خدا
امیر مومنان - علیه السلام - در یكى از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهى در هر عصر و زمان مىگوید:
«خدایا چنین است، هرگز روى زمین از قیام كنندهاى با حجت و دلیل، خالى نمىماند، خواه ظاهر و آشكار باشد و خواه بیمناك و پنهان، تا دلالئ و اسناد روشن الهى از بین نرود و به فراموشى نگراید...» (164).
با گذشت زمان و آمیزش سلیقهها و افكار شخصى به مسائل مذهبى و دراز شدن دست مفسده جویان به سوى تعالیم آمسانى، اصالت پارهاى از قوانین الهى از دست مىرود و دین دستخوش تغییرات زیانبخش مىگردد.
براى آنكه اصالت آیین الهى حفظ گردد و جلوى تحریفات و تغییرها و خرافات گرفته شود، باید این رشته به وسیله یك پیشواى معصوم ادامه یابد. در هر مؤسسه مهم، «صندوق آسیب ناپذیرى» وجود دارد كه اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهدارى مىكنند تا از دستبرد دزدان یا خطر آتش سوزى و امثال اینها محفوظ بماند. سینه امام و روح بلندش نیز صندوق آسیبناپذیر حفظ اسناد آیین الهى است تا همه اصالتهاى نخستین و ویژگیهاى آسمانى این تعالیم را در خود نگاهدار كند. (165)
حافظ «ابن حجر عسقلانى» در شرح «صحیح بخارى» پس از نقل احادیث حاكى از نزول حضرت عیسى - علیه السام - به زمین هنگام ظهور حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - و اقتداى او به آن حضرت مىنویسد:
اینكه عیسى - علیه السلام - در آخر الزمان و نزدیك قیامت، به مرد از این امّت اقتدا مىكند و پشت سر او نماز مىخواند، دلیل بر نظریه صحیح در میان دانشمندان اسلامى است كه: زمین هرگز از وجود حجت كه با دلائل وبراهین آشكار، براى خدا قیام مىكند، خالى نمىماند. (166)
3 - امید بخشى
در میدانهاى نبرد، تمام كوشش سربازان زبده وفداكار معطوف این امر است كه پرچم سپاه، در برابر حملات دشمن همچنان در اهتزاز باشد، و متقابلاً سربازان دشمن دائماً مىكوشند پرچم آنها را سرنگون سازند، چرا كه برقرار بودن پرچم، مایه دلگرمى سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنها است.
همچنین وجود فرمانده لشگر در مقرّ فرماندهى - هر چند ظاهراً خاموش و ساكت باشد - خون گرم و پر حرارتى در عروق سربازان به گردش در مىآورد و آنها را به تلاش بیشتر وا مىدارد كه فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز!
امّا هرگاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود، یك لشگر عظیم با كارآیى فوق العاده ،یك مرتبه روحیه خود را مىبازد و متلاشى مىگردد.
رئیس یك جمعیت یا یك لشگر، مادام كه زنده است، هر چند مثلاً در سفر یا فرضاً در بستر بیمارى باشد، مایه حیات و حركت و نظم و آرامش آنهاست، ولى شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدى را بر سر همه مىپاشد.
جمعیت شیعه طبق عقیدهاى كه به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمىبیند، اما خود را تنها نمىداند، و اثر روانى این عقیده در روشن نگهداشتن چراغ امید در دلها ووادار ساختن افراد به خود سازى و آمادگى براى آن قیام بزرگ جهانى، كاملاً قابل درك است.
پروفسور «هانرى كربن» استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و مستشرق نامدار فرانسوى مىگوید:
به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبى است كه رابطه هدایت اله<